پروانه‌ها

می‌خواهی چشم و ذهن‌ات را مکدر نکنی، در پی آفتاب بدو در سایه!

پروانه‌ها

می‌خواهی چشم و ذهن‌ات را مکدر نکنی، در پی آفتاب بدو در سایه!

کاج

بازی‌های کودکانه

زیر کاج به درازا می‌کشید

و ما

در سکوت عصرگاهی

گیسوان سبزت را

گوشواره‌وار

بند هم می‌کردیم

همیشه

هدیه‌های کودکانه

از سنگ و چوب و برگ بود

ای کاج پیر بگو

چند خزان سبز مانده‌ای

که حتی

سر سوزنی مرا به یاد نمی‌آوری؟


نظرات 1 + ارسال نظر
[ بدون نام ] چهارشنبه 24 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 09:15 ق.ظ http://setarehayezamini.blogsky.com

شعرایی که می نویسید خیلی عالی اند و به دل می شینند
ممنونم که به من سر می زنید

سلام دوست خوبم
بازم میام پیشت، شعرای تو هم خیلی خوبن و از دوستی باهات خوشحالم. امیدوارم زودتر آسمون ابری دل پاکت آفتابی آفتابی بشه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد