صدای مرا ندیدید؟!
دشوار نیست گم شدن رخش
یا لنگهی کفش شهزادهای مغرور
و یا رفتن در آن سوی قافهای بینشان خاک
من صدایم را
در هیاهوی طبلهای طبالهای تو خالی
گم کردهام
دشوار نیست ندیدن به نگاه
یا دیدن و خود را زدن به آن کوچهی دیگر
یعنی که ندیدم!
من صدای خویش را
در آوار سکوت، سکوتهای نابهنگام
گم کردهام
دشوار نیست گم شدن
و یافتن خویشتن در بینشانگی
و نا پیدایی
من صدای خویش را
در دیکتههای تحکم آمیز آموزگاران دروغین
در تلاطم روزگار
گم کردهام...